اشتیاق به دویدن گروهی و دلایل اهمیت آن
هنگامی که به تجربهی دویدنم در طول این سالها فکر میکنم، مسابقهی «دویدن با همراه»، که چندین سال پیش با خواهرم لارن شرکت کردم، از باقی مسابقات بهتر بود.
لزوما خود مسابقه برتری نداشت، صادقانه بگویم من حتی چیزی از مناظر و یا طول مسابقه به یاد نمیآورم، اما تمام تجربیاتی را که با لارن شریک شدهام را به خاطر دارم. رنجی که کشیدیم، پشتکاری که داشتیم، و احساس وجد و شادی که هنگام عبور از خط پایان هنگامیکه دستهای هم را گرفته بودیم، همهاش را مو به مو به یاد دارم.
از کودکی، من و لارن خیلی صمیمی نبودیم.
با تقریبا ۳ سال اختلاف سنی، ما دوستان و زندگی جداگانهای داشتیم. با این وجود، با بزرگتر شدنمان با هم صمیمی شدیم و تقریبا پیوندی بین ما به خاطر وجود عشق به دویدن در هر دوی ما وجود داشت.
و هنگامیکه شانس مسابقه دادن به همراه یکدیگر را داشتیم، احساسی خاص و مهم در ما بوجود آمد، و ما ثبت نام کردیم.
هنگام دویدن
در هنگام دویدن، شانه به شانهی یکدیگر (البته در حقیقت اغلب پشت سر یکدیگر، زیرا بیشتر زمان را در کوه با مسیر یک نفره بودیم)، رابطهی ما عمیقتر شد.
ما نسبت به زمانی که فقط خودمان تنها بودیم به همدیگر فشار و نیروی بیشتری وارد میکردیم، و همچنین به لطف سخت دویدنمان شرایط طاقت فرسا را پشت سر گذاشتیم. مهم تر از همه، ما با یک حس نزدیکی مسابقه را تمام کردیم، که تنها از یک تجربهی چالش برانگیز به دست میآمد.
«درد، بخش مهمی از انسان بودن و آنچه که باعث خوشحالی ما میشود است.»
این نقل قول از یک روانشناس اجتماعی به نام بروک باستیان میباشد که چندین سال در زمینهی درد مطالعه دارد.
به دنبال این مطالعات، او دریافته است که در طی تجربیات دردناک، ما احساس زندگی و هوشیاری بیشتری میکنیم.
من میتوانم اینطور استنباط کنم که در شرایطی که من به همراه خواهرم مسابقه میدادم، سرزندگی که به آن دست پیدا کرده بودیم به ما اجازهی ارتباط و همبستگی بیشتری داد.
رابطهای که در شرایط سخت، ما را به هم پیوند داده بود. و آن روزی بود که رابطهی ما در سایهی این شرایط، تغییر کرده بود.
در روز مسابقه، ما همگی با هم در آنجا هستیم، اینطور نیست؟ ما همگی یک مسیر را میدویم، یک احساس مشابه در پاهایمان داریم و با حرارت در ریههایمان برای کسب مقام تلاش میکنیم.
رقیبان
به رقیبان خود متصل هستیم، زیرا آنها باعث میشوند تا بیشتر تلاش کنیم. اما ما همیشه طرفدار آنها نیستیم و میخواهیم آنها را شکست بدهیم.
من به تعداد دفعات زیادی در مقابل خواهرم مسابقه دادهام، و هر دفعه نیز تلاش کردم تا او را شکست بدهم. و این موضوع باعث میشد تا من بیشتر تلاش کنم و درد بیشتری متحمل شوم، اما این موضوع هیچوقت ما را به یکدیگر نزدیک نکرد. ولی هنگامیکه به عنوان یک تیم در کنار هم دویدیم، ورق برگشت و همه چیز تغییر کرد.
در مسابقاتی همچون Ragnar relays شما تیمی دارید که با هر قدمیکه میدوید فریاد باقی افراد تیم به دویدن گروهی جان میبخشد.
هر فردی که من میشناسم، در دویدن در مسابقه ای مانند Ragnar، با یافتن دوستان صمیمیجدیدی، مسابقه را به اتمام رسانده است.
یک خانوادهی دونده که باعث ایجاد انگیزه میشود و گفتگوهای انرژی بخش دارد و البته یک گروه اجتماعی که به همراه یکدیگر فعالیت مثبت انجام میدهند.
پس چرا شما نخواهید این فعالیت را انجام دهید؟
همانند من و لارن، اگر شما نیز یک مسابقه تیمی انجام دهید، که به نظر من باید هم انجام دهید، از این فعالیت بسیار خوشحال خواهید شد.
زیرا شما بخشی از یک واحد هستید، تنها نیستید.
همچنین شریک شدن در تجربیات دشوار به همراه مردم، به شما درسهای ارزشمندی میآموزد که ممکن است هیچ جای دیگر یاد نگیرید.
من به طور جدی شما را تشویق میکنم تا این فعالیت را در لیست فعالیتهای آیندهی خود قرار دهید.